خلق یک محیط یادگیری مثبت
یک محیط فعال و پویای یادگیری می تواند تاثیرات بسیار مفیدی بر روی یادگیری انسان داشته باشد. در این نوشتار برآنیم که راه های تدارک یک محیط یادگیری مثبت را به شما بیاموزانیم. با ما همراه باشید.
خلق و حفظ یک محیط یادگیری مثبت، امن و سالم باید بالاترین اولویت یک معلم باشد.
امروز ناخوش هستم
امروز من به مدرسه نمی روم. مریضم. دل درد دارم. به نظر می آید این جمله ی مورد علاقه ی جیمز است که هر روز صبح به کار می برد. مادرش از این که هر روز صبح او را بیدار کند، بیزار بود. او هر روز صبح قبل از این که وارد اتاق جیمز بشود احساس عصبی بودن می کرد. دیگر داشت به صورت یک کابوس در می آمد. هر روز که می گذشت، موقعیت جیمز بدتر می شد. او دل دردهای مداوم داشت و بعضی وقت ها قبل از رفتن به مدرسه استفراغ می کرد. مادر جیمز او را نزد دکتر برد ولی او نتوانست هیچ مشکل فیزیکی پیدا کند. جیمز به شکایت هایش ادامه می داد. دکتر اشاره کرد که شاید چیزی در خانه یا در مدرسه باعث دل دردهای او می شود.
مادر جیمز به بازدید از مدرسه رفت. همان طور که از جلوی کلاس جیمز رد می شد مشاهده کرد که میزها و صندلی ها در صف های خیلی منظم چیده شده اند و برگه ی گزارش کارها پر شده بر روی تابلوی اعلانات نصب شده است. کلاس زیاد گرم و صمیمی مانند کلام سال گذشته ی جیمز به نظر نمی آمد.
مادرش به طور طبیعی خیلی نگران بود. او به دیدن مشاور مدرسه رفت. بعد از چند جلسه ملاقات با مشاور، آنها متوجه شدند که جیمز از معلم کلاسش خیلی ناراحت است. او اغلب کج خلق بود و بر سر کودکان فریاد می کشید که باعث ترس جیمز می شد. او روابط گرمی نداشت و با دانش آموزان نزدیک نبود. در واقع او زیاد راجع به دانش آموزان نمی دانست و نه علاقه ای به دانستنش داشت. صدای بلند و تهدیدهای او برای گزارش به والدین عمیقا برای بعضی دیگر از کودکان ناراحت کننده بود.
کودکان در کلاس او احساس عدم امنیت می کردند. بعضی ها هم مانند جیمز دیگر گوش نمی کردند و نمی توانستند در طول درس به درستی فکر کنند. او هنوز عصبی و مضطرب بود. وقتی به خانه بر می گشت، حتی علاقه به خواندن داستان قبل از خواب را هم از دست داده بود. چیزی که قبلا از آن بی نهایت لذت می برد. پس از تلاش های زیاد و بحث های زیاد با مشاور مدرسه بود که معلم جیمز متوجه شد او چه احساسی دارد. او جروبحث می کرد که احتمالا جیمز بیش از حد حساس است و او چندان وقتی برای بازی کردن نقش مادر برای کودکان را ندارد، او باید برنامه ی درسی را تمام کند.
کودکان زیادی هستند که در موقعیت جیمز قرار گرفته اند. کودکان یک سوم روزشان را در مدرسه می گذرانند. مدرسه و محیط کلاس درس تاثیر به سزایی در سلامت اجتماعی و تحصیلی، عواطف و رشد کودکان دارد. بیشتر معلمان می دانند زمانی که کودکان احساس امنیت کنند، خوشحال باشند و به آنها اهمیت داده شود موثرتر یاد می گیرند. برعکس، وقتی احساس ترس داشته باشند، امنیت نداشته باشند، یا بی حوصله باشند، می توانند اشتهای یادگیری را از دست بدهند. در موارد استثنایی، زندگی مدرسه می تواند به صورت کابوسی برای کودک در بیاید.
مادر جیمز به بازدید از مدرسه رفت. همان طور که از جلوی کلاس جیمز رد می شد مشاهده کرد که میزها و صندلی ها در صف های خیلی منظم چیده شده اند و برگه ی گزارش کارها پر شده بر روی تابلوی اعلانات نصب شده است. کلاس زیاد گرم و صمیمی مانند کلام سال گذشته ی جیمز به نظر نمی آمد.
مادرش به طور طبیعی خیلی نگران بود. او به دیدن مشاور مدرسه رفت. بعد از چند جلسه ملاقات با مشاور، آنها متوجه شدند که جیمز از معلم کلاسش خیلی ناراحت است. او اغلب کج خلق بود و بر سر کودکان فریاد می کشید که باعث ترس جیمز می شد. او روابط گرمی نداشت و با دانش آموزان نزدیک نبود. در واقع او زیاد راجع به دانش آموزان نمی دانست و نه علاقه ای به دانستنش داشت. صدای بلند و تهدیدهای او برای گزارش به والدین عمیقا برای بعضی دیگر از کودکان ناراحت کننده بود.
کودکان در کلاس او احساس عدم امنیت می کردند. بعضی ها هم مانند جیمز دیگر گوش نمی کردند و نمی توانستند در طول درس به درستی فکر کنند. او هنوز عصبی و مضطرب بود. وقتی به خانه بر می گشت، حتی علاقه به خواندن داستان قبل از خواب را هم از دست داده بود. چیزی که قبلا از آن بی نهایت لذت می برد. پس از تلاش های زیاد و بحث های زیاد با مشاور مدرسه بود که معلم جیمز متوجه شد او چه احساسی دارد. او جروبحث می کرد که احتمالا جیمز بیش از حد حساس است و او چندان وقتی برای بازی کردن نقش مادر برای کودکان را ندارد، او باید برنامه ی درسی را تمام کند.
کودکان زیادی هستند که در موقعیت جیمز قرار گرفته اند. کودکان یک سوم روزشان را در مدرسه می گذرانند. مدرسه و محیط کلاس درس تاثیر به سزایی در سلامت اجتماعی و تحصیلی، عواطف و رشد کودکان دارد. بیشتر معلمان می دانند زمانی که کودکان احساس امنیت کنند، خوشحال باشند و به آنها اهمیت داده شود موثرتر یاد می گیرند. برعکس، وقتی احساس ترس داشته باشند، امنیت نداشته باشند، یا بی حوصله باشند، می توانند اشتهای یادگیری را از دست بدهند. در موارد استثنایی، زندگی مدرسه می تواند به صورت کابوسی برای کودک در بیاید.
خلق و حفظ محیط مثبت
خلق و حفظ یک محیط یادگیری مثبت، امن و سالم باید بالاترین اولویت یک معلم باشد. اگر محیط یادگیری مثبت نباشد، بخش اعظم تلاش معلم به هدر رفته است.
در این فصل، ما به بحث درباره ی این که چگونه می توان یک محیط کلاسی خلق و حفظ کرد که کودکان به لحاظ هیجانی احساس امنیت نمایند پرداخته می شود. این محیط می بایست جایی باشد که کودکان فرصت لذت بردن از یادگیری را بیابند و چشم انتظار آمدن به کلاس در روز بعد باشند. تحت کنترل گرفتن یک چنین مجموعه ای از وظایف به عهده ی معلم می باشد. دانش، مهارت ها، نگرش، ارزش ها و عشق معلم به کودکان تاثیر زیادی بر توانایی او در خلق یک محیط کلاسی مثبت دارد.
در این فصل، ما به بحث درباره ی این که چگونه می توان یک محیط کلاسی خلق و حفظ کرد که کودکان به لحاظ هیجانی احساس امنیت نمایند پرداخته می شود. این محیط می بایست جایی باشد که کودکان فرصت لذت بردن از یادگیری را بیابند و چشم انتظار آمدن به کلاس در روز بعد باشند. تحت کنترل گرفتن یک چنین مجموعه ای از وظایف به عهده ی معلم می باشد. دانش، مهارت ها، نگرش، ارزش ها و عشق معلم به کودکان تاثیر زیادی بر توانایی او در خلق یک محیط کلاسی مثبت دارد.
رابطه ی کودک و معلم
روابط بین کودکان و معلم تاثیر مستقیمی بر عواطف و یادگیری دارد. همان گونه که در فصل ۲ بحث شد، یک معلم با هوش هیجانی، کسی که به خوبی از احساس کودکان در کلاسش آگاه است، و صادقانه برایش مهم است که آنها تا بالاترین حد توانایی هایشان، هیجانی و اجتماعی، همین طور از لحاظ عقلی پرورش یابند، می تواند تاثیر به سزایی در زندگی کودک داشته باشد تا معلمی که دغدغه ی اصلی اش تمام کردن برنامه ی درسی است.
تدریس یک شغل چالش برانگیز و منحصر به فردی است که خیلی اوقات معلمین با منابع و ابزار محدود سر می کنند، اما همه ی ما به معلمان بزرگی برخورده ایم که نسبت به تدریس پر حرارت هستند و با وجود موانع به خوبی به کارشان ادامه می دهند. ریکا اولنس (۱۹۹۷) با یک نقل قول زیبا از دکتر حیم گینوت خلاصه می کند "از معلمان انتظار می رود که با ابزار نامناسب به اهداف دست نیافتنی برسند. معجزه این جاست که بعضی وقت ها به این وظیفه ی ناممکن دست می یابند. "
تدریس یک شغل چالش برانگیز و منحصر به فردی است که خیلی اوقات معلمین با منابع و ابزار محدود سر می کنند، اما همه ی ما به معلمان بزرگی برخورده ایم که نسبت به تدریس پر حرارت هستند و با وجود موانع به خوبی به کارشان ادامه می دهند. ریکا اولنس (۱۹۹۷) با یک نقل قول زیبا از دکتر حیم گینوت خلاصه می کند "از معلمان انتظار می رود که با ابزار نامناسب به اهداف دست نیافتنی برسند. معجزه این جاست که بعضی وقت ها به این وظیفه ی ناممکن دست می یابند. "
خلق محیطی برای شکوفایی کودکان
چگونه می توانیم یک محیط یادگیری مثبت، امن و سالم خلق کنیم؟ ابتدا، جنبه ی فیزیکی یک کلاس درس می تواند تاثیر عمیقی بر هیجان ها و یادگیری کودکان داشته باشد. خلق یک محیط کلاسی خلاق، پر از رنگ و جالب، که با عکس خودشان تزیین شده، با موفقیت هایشان، افکار و احساساتشان می تواند به کودکان مالکیت کلاسشان را اعطا کند. شخصی کردن محیط کلاس به کودکان کمک می کند تا احساس کنند دوستشان داریم، به آنها خوشامد می گوییم، آنها مهم هستند و همان گونه که هستند ما آنها را پذیرفته ایم. معلمان نیازمندند تا به طور منظم فضای فیزیکی کلاسی را با نظامی احیاکننده حفظ نمایند. روح کودکان، وقتی که ببینند معلمان موفقیت های کوچک و دستاوردهای آنها را به طور مداوم جشن می گیرد، تازه می شود.
می بایست بین آن چه معلم سعی می کند از محیط فیزیکی کلاس به دست بیاورد و اینکه کودکان در کلاس چه احساس می کنند سازگاری وجود داشته باشد. هنگامی که کودکان امنیت هیجانی لازم را به دست بیاورند و از آنها تقدیر شود، احساس کنند دوستشان داریم، به آنها احترام بگذاریم و آنها را نه به خاطر دستاوردهای تحصیلی با رفتارهای خوب بلکه برای آنچه که هستند بپذیریم، یک رابطه ی اعتماد و احترام متقابل به دست خواهد آمد. این نوع رابطه کودکان را تشویق می کند که خودشان باشد. فراگیران کنجکاوی بشوند، سوال کنند، تحقیق کنند، مشتاق یادگیری باشند، از بودن در کلاس لذت ببرند و احساساتشان را ابراز کنند، نگرانی ها و نقطه نظراتشان را بدون ترس یا تردید ابراز کنند.
می بایست بین آن چه معلم سعی می کند از محیط فیزیکی کلاس به دست بیاورد و اینکه کودکان در کلاس چه احساس می کنند سازگاری وجود داشته باشد. هنگامی که کودکان امنیت هیجانی لازم را به دست بیاورند و از آنها تقدیر شود، احساس کنند دوستشان داریم، به آنها احترام بگذاریم و آنها را نه به خاطر دستاوردهای تحصیلی با رفتارهای خوب بلکه برای آنچه که هستند بپذیریم، یک رابطه ی اعتماد و احترام متقابل به دست خواهد آمد. این نوع رابطه کودکان را تشویق می کند که خودشان باشد. فراگیران کنجکاوی بشوند، سوال کنند، تحقیق کنند، مشتاق یادگیری باشند، از بودن در کلاس لذت ببرند و احساساتشان را ابراز کنند، نگرانی ها و نقطه نظراتشان را بدون ترس یا تردید ابراز کنند.
نویسنده: هلن مافینی-شهناز بهمن
منبع: کتاب «پرورش هوش هیجانی کودکان»
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}